پدر . مادر . نفت
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ق.ظ
خانواده ای هست مفلوک. کار پدر بدان جا کشیده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفره فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند ...
به پدر چه خواهید گفت؟ بی کاره؟ مفلس؟ معتاد؟ هرچه خواستید بگویید اما بدانید که از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانواده ای باشد تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست ...
مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت ... این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت نه طلای مادر بلکه خود مادر را نیز فروخته اند!
در چنین خانواده ای تنها مایه نجات همت فرزندان است ... از پدر کاری بر نمی آید ...
نفحات نفت/رضا امیرخانی
۹۴/۰۸/۱۸